می ده که در خواص کم از سلسبیل نیست


رغم جماعتی که بر ایشان سبیل نیست

بی می مرو طریق محبت که هم چو می


روشن دلی دگر سوی مقصد دلیل نیست

گر می پرست ناخلف است و حرام زاد


پس در همه قبیله ی آدم اصیل نیست

می شاهدست اگر نبود همدم خمار


هرچند ازهرست ولی بی هلیل نیست

اقبال آن که دارد و خوش میخورد به طبع


بدبخت چون کند که به دست بخیل نیست

بی هرزه عمر میگذرانیم و حاصلی


جز آفت دماغ و دل از قال و قیل نیست

هر چیز را به عمر توان یافتن بدل


جز روزگار عمر که آن را بدیل نیست

از دوست قاصدی که پیام آورد به دوست


انصاف میدهم که کم از جبرئیل نیست

چون مور اگر ضعیف نباشیم ممکن است


بار فراغ دوست به بازوی پیل نیست

ما را چه التفات به نمرودیان دهر


مقصود ما از اینهمه الا خلیل نیست

مردار میرود به حقیقت نزاریا


هرکو به تیر عشق چو مجنون قتیل نیست